جدول جو
جدول جو

معنی نیکی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نیکی کردن
خوبی کردن، احسان کردن بر
تصویری از نیکی کردن
تصویر نیکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نیکی کردن
نیکی کردن درخواب، دلیل بزرگواری است در دنیا و رستگاری از عذاب آخرت. محمد بن سیرین
اگر بیند با مردی نیکی کرد و بعد از آن او را خوار داشت، دلیل که درکار ناسپاس بود. اگر بیند نیکی با اهل شرک کرد، دلیل که مال خود را بر کسی صرف کند که نه در دنیا به کار.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشی کردن
تصویر پیشی کردن
پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزدیکی کردن
تصویر نزدیکی کردن
مقاربت، جماع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینی کردن
تصویر بینی کردن
کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مثال هرکسی کاو از حسد بینی کند / خویش را بی گوش و بی بینی، کند (مولوی - ۵۲)، بینی زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیچی کردن
تصویر قیچی کردن
چیزی را با قیچی برش دادن، قیچی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیایش کردن
تصویر نیایش کردن
عبادت کردن پرستش کردن: (یزدان را نیایش کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو کردن
تصویر نیرو کردن
قوت بکار بردن زور دادن: (آب هر چه بیشتر نیرو کند بند و رغ سست و بوده بفکند) (رودکی. نف. ج 1078: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
بد شگونی نمودن، بهانه گرفتن زر زدن نحوست نشان دادن، بدادایی کردن بهانه گیری کردن (بیشتردر مورد کودکان بکار رود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزدیکی کردن
تصویر نزدیکی کردن
آرمیده جماع کردن مقاربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیچی کردن
تصویر قیچی کردن
برش دادن قیچی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجوی کردن
تصویر نجوی کردن
دندیدن زیرگوشی حرف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
سبقت گرفتن پیش افتادن پیشی گرفتن: هر آن کس که در کار پیشی کند بکوشد که آهنگ بیشی کند. (شا. بخ 2375: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکی کردن
تصویر پاکی کردن
تطهیر
فرهنگ لغت هوشیار
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکوی کردن
تصویر نیکوی کردن
نیکی کردن: (گفتم: این صحبت با تو از چه یافتم ک گفت: به نیکوی کردن با مادر خوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنکی کردن
تصویر خنکی کردن
بی مزگی کردن، لوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکی کردن
تصویر سبکی کردن
حرکات سبکسرانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلی کردن
تصویر ایلی کردن
زیر فرمان گرفتن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزدیکی کردن
تصویر نزدیکی کردن
((~. کَ دَ))
هم بستر شدن، جماع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحسی کردن
تصویر نحسی کردن
((~. کَ دَ))
نحوست نشان دادن، بدادایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیاز کردن
تصویر نیاز کردن
((کَ دَ))
درخواست کردن، التماس نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیست کردن
تصویر نیست کردن
اتلاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکی کردن
تصویر یکی کردن
ادغام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
Ski
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
skier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
esquiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
esquiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
sciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
кататься на лыжах
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
滑雪
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
jeździć na nartach
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
кататися на лижах
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
Ski fahren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اسکی کردن
تصویر اسکی کردن
skiën
دیکشنری فارسی به هلندی